Articles
گفتگو با نیما دهقان کارگردان نمایش مرده شور
به عنوان اولین سوال، اجازه بدهید درباره سابقه فعالیت شما پیش از نمایش «مرده شور» بپرسیم؟ | |
من فارغ التحصیل رشته “نمایش” با گرایش “ادبیات نمایشی” هستم و از سال 1378 (ه.ش) به صورت جدی در عرصه تئاتر به عنوان کارگردان کار می کنم. تا به امروز که نزدیک 26سال است که به صورت حرفه ای کار تئاتر می کنم نزدیک به 20 تئاتر را به روی صحنه بردم که در جشنواره های داخلی و خارجی زیادی حضور داشتم و جوایزی هم هم در این زمینه کسب کردم. هسته تفکر گروه ما بر پایه ایده تا اجرا مبتنی بر موضوعات مهم سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه امروز ما (ایران) است
|
|
چه شد که موضوع نمایش مرده شور را انتخاب کرده اید؟ | |
دو هفته بعد از شروع شدن اعتراضات زن، زندگی، آزادی؛ یاد یک مستندی افتادم که 20 سال پیش در غسالخونه بهشت زهرا در رابطه با یک مرده شور ساختم. این فرد صبح ها مرده می شست و شب ها یا آخر هفته در مجالس عروسی خوانندگی می کرد. انصافا هم صدای خوبی داشت. از بیرون که جریان های انقلابی جوان ها رو می دیدم ناگهان به یاد تمام شرایط و بحران هایی افتادم که کما بیش خودم از نزدیک شاهد ماجرا بودم. مثلا در زمان سال 88 قبل و بعد از انتخابات ما در تئاتر شهر اجرا داشتیم و به صورت کامل شاهد و درگیر ماجرا و حوادث آن زمان بودم. اما امروز . . . هر روز صبح با اخبار و حوادث فاجعه بار 1401 روز من آغاز می شد. در این میان و در این شلوغی اخبار و حوادث تکان دهنده که هر روز با این اخبار مواجهه می شدم، ناگهان زوایای دیگری رو دیدم که به شدت انسانی بود. بی انصافی بود که که کم دیده می شد و این همان بخشی است که جایگاه این انسان ها رو برایم از یک انسان معمولی به یک قهرمان تبدیل می کرد و با هیچ کاری این تاریخ و این رشادت ها پاک شدنی نیست. این مدخلی برای من شد که طرح کامل داستانی را به دوست خوبم آرش عباسی به عنوان نویسنده پیشنهاد بدم که آغاز نگارش متن و شروع تمرینات شد. یک مرده شور که توانایی حرف زدن با مرده های خود قبل از شستن آن ها را دارد و می تواند از حال و احوال آن ها باخبر شود. پس شروع کردیم به انتخاب شخصیت های مهم و شناخته شده تاریخ معاصر؛ مهم این بود که چه کسانی رو انتخاب کنم و روایت داستان آنها رو از چه زاویه ای مطرح کنم. این دغدغه ای برای من شد که ماحصل آن را امروز می بینید. | |
نحوه انتخاب بازیگران و سایر گروه چطور بود؟ | |
واقعیت این است که ما یک گروه حرفه ای هستیم که سالیان ساله با هم کار می کنیم. یک گروه با نگاه و زبان مشترک، که به توانایی های خودمون باور داریم. اساسا من یک کارگردان فرمالیست هستم. یعنی؛ شکلی نو را انتخاب می کنم و محتوا (داستان) را از طریق آن تعریف می کنم. شیوه کار هم بر مبنای از “ایده تا اجرا” است که به صورت کارگاهی شکل می گیرد و به مرور زمان منسجم تر و دارای شکل قوی تر می شود. خب در ابتدا من ایده را برای کل گروه به اشتراک می ذارم و کم کم کار آغاز می شود. می سازیم، خراب می کنیم. می سازیم، خراب می کنیم. می سازیم، خراب می کنیم تا تولد شکل می گیرد و ماحصل آن چیزی می شود که احساس می کنیم، حالا وقت آن رسیده است که با تماشاگران به اشتراک بذاریم. فضای گروه ما به شدت تجربی و تجربه گرا است و از به خطر انداختن سوژه ای که انتخاب می کنیم تا نحوه ارایه آن ریسک های زیادی رو می کنیم و این یک نوع تجربه و تجربه کردن است. بسیار لذت بخش و جذاب است. اصلا تجربه کردن رو دوست داریم. از شکست خوردن هم نمی ترسیم. به قول ساموئل بکت: هنرمند بودن یعنی شکست خوردن، آن هم شکستی که هیچ کس دیگر جرات تجربه آن را ندارد. | |
تجربه همکاریتان با فریبرز عربنیا ؟ | |
یکی از شانس های خوب من، همکاری با آقای فریبرز عربنیابود. ایشان جزو بازیگرانی هستند که با حضورشون، انرژی برای گروه میارن. به شدت نکته بین در کار و همواره در تمرین با خود کوله باری از ایده اجرایی بودند. جزو بازیگرانی هستند که بیشتر از اینکه به فکر دیده شدن خودش باشد به فکر کار است که نمایش درست و خوب دیده شود. این دَست بازیگران نادر هستند. بازیگری هستند که به دقت گوش می کند، پیشنهاد می دهد و در نهایت نقش را از آن خود می کند. یعنی تمام جزییات نقش رو در طول تمرینات کشف می کند و کم کم آن را در تمام وجود خود متبلور می کند. شاخصه مهم ایشان این است که اول به نقش نگاه می کند که ببینید آن را دوست دارد، با آن نقش ارتباط برقرار می کند، خودش را در آن می بیند، دغدغه ای نقش را می شناسد. همه این ها در نهایت باعث می شود که شما در طول تمرینات از همکاری با فریبرز عربنیا لذت ببرید و نقش هم برای تماشاگر قابل قبول و باورپذیر بشود و به همین دلیل است که مردم اورا دوست دارند. چون سراغ نقش هایی رفته که به آن باور داشته و صادقانه آن را بازی کرده است. من با بازیگران حرفه ای و چهره زیاد کار کردم. شاید به تعداد انگشتان یک دست بازیگرانی باشند که عاشق نقش شان می شوند. فریبرز عربنیا یکی از این بازیگران است که عاشق نقشی است که بازی می کند و تا عاشق نشود قطعا بازی نمیکند. او عاشق نقش خود در تئاتر “مرده شور” است | |
ضرورت اجرای این تئاتر در این شرایط و زمانه از نظر شما به عنوان کارگردان اثر چه بود؟ | |
کوتاه بگم که توی این مدت شاهد حوادث و اتفاقات تلخی بودیم که هر روز و از اشکال مختلف به ما یادآوری میشد. مرگ هایی که حتی تصورشون هم برای هر انسانی سخت و تکان دهنده است. ولی یه جایی هست که در تنهایی خودت با خودت گپ می زنی و می گی: اونی که مُرد .. مُرد؛ اما اونی که زنده است، انگار باید بلند بشه و هر طرف خونه چشم بچرخونه و جای عزیزاش رو ببینه…. سکته نمی کنه، سرش به جایی نمی خوره ، بیهوش نمیشه، نمی میره…. زنده می مونه تا هر روز بمیره….می دونید؟ من فکر می کنم اونی که می میره نمرده، اونی که زنده می مونه مُرده اس…. | |
لطفا به صورت مختصر در مورد وضعیت و فضای فعلی تئاتر در خارج از ایران بفرمایید؟ | |
نکات زیادی هست، ولی واقعیت این است که من اشراف کاملی رو در این زمینه ندارم. آنچه که خوب می دانم بزرگانی تئاتری در خارج از کشور هستند که سعی کردند چراغ تئاتر خاموشش نشود. از همینجا دست تک تک شان را می بوسم. آنچه که خوب می دانم در زمینه پرورش تماشاگر ایرانی برای دیدن تئاتر کم کار شده است. ما نیاز داریم وقت بیشتری برای جامعه ایرانی بذاریم که تماشاگران ایرانی رو بیشتر با تئاتر آشنا کنم. تئاتر اشکال مختلفی دارد و هر نوع آن مخاطب خاص خود را دارد و می تواند در رشد و ارتقای فرهنگ یک جامعه موثر باشد. به قول فرانسوی ها؛ یک جامعه با فرهنگ رو از تعداد سالن های تئاتری که دارد و تعداد نفراتی که به دیدن تئاتر می روند می توان شناخت. | |
چنانچه نکته و یا حرف ناگفته ای در خصوص این نمایش و عوامل اجرای آن دارید بفرمایید؟ | |
شاید برای همه عزیزانی که این مصاحبه را می خوانند این نکته جالب و خالی از لطف نباشد که بگویم و بدانند؛ در کل وقتی یک تئاتر شروع به تمرین می کند یعنی کل اعضای یک گروه هر روز بین 5 تا 8 ساعت به مدت دو ماه باید دور هم در یک مکان مشخص جمع شوند و تمرین کنند. در نهایت آن تئاتر آماده برای اجرا تماشاگران می شود. این تئاتر شاید!!! مطمئن نیستم، برای اولین بار … هیچکدام در کنار هم نیستیم که در یک مکان مشخص تمرین کنیم بلکه از فاصله های بی نهایت دور، فقط از طریق تماس تصویری این تئاتر رو ساختیم. شما فکر کنید من به عنوان کارگردان از “آتلانتا”، فریبرز عربنیا به عنوان بازیگر از “لس آنجلس”، سروش طاهری به عنوان بازیگر از “نیوجرسی” آرش عباسی به عنوان نویسنده از “رُم-ایتالیا” ، فرشاد فزونی به عنوان آهنگساز از “ایران”، فرزین صابونی گرافیست از “مونترال-کانادا” و . . . همه و همه فقط از طریق این تماس ویدیویی این تئاتر را کار کردیم. کار سختی بود ولی شد. امیدوارم به قول فردریک دورنمات: با اجرای نمایش مُردهشور، بعد از بسته شدن پرده نمایش … پرده ذهن مخاطب باز شود. آنوقت است که احساس می کنیم گفت و گو بین تماشاگر و گروه شکل گرفته بدون آنکه گفت و گویی با هم داشته باشیم. | |